مامان منتظر

متن مرتبط با «خیلی وقته عاشقم» در سایت مامان منتظر نوشته شده است

خیلی سخته

  • خیلی سخته غبطه بخوری به حال کسایی که باهم تو یه دوره ازدواج کردید از دوست خودت و دوست همسرت و فامیلا گرفته تا آشناها ، اونا بچه دار شده باشند و برای دومی اقدام کنند و تو همچنان اندر خم یک کوچه باشی ... خیلی سخته تو دوره ها یکی بخاطر بارداریش یکی بخاطر شیر دادن به بچه و خیلی با خیلی از همین دلایل مادرانه مشغول بچه هاشون باشن و تو مجبور باشی به جای اونا ظرف بشوری... خیلی سخته تو مهمونیها همه بدون ملاحظه به این که تو بچه نداری از شیر دادن و خنده ها و شیرین کاری های بچه هاشون بگن و تو فقط نگاهشون کنی...  خیلی سخته تو یه جمع و مهمونی و روضه ، دل خیلی ها برات بسوزه و برات بلند بلند دعا کنند تا دامنت سبز شه و تو از خجالت چشمات به نوک انگشتای دستت خیره شه ... خیلی سخته وقتی منتظری و هر دفعه تست میزنی و آز میدی منفی بشه و همه فقط برن رو منبر و به جای این که آرومت کنند چیزی رو که خودت میدونی رو هی تو گوشت بگن و هی بگن: مصلحت نبود! خدا نخواسته !روحتو بزرگ کن! .... خیلی سخته وقتی تو خودتی ، حتی همدم و همنفست بگه بسه ، بس کن این ادا و اصولارو خونه رو جهنم کردی.... خیلی سخته هیچکی حال تو نفهمه و,خیلی سخته,خيلي سخته,خیلی سخته که ...ادامه مطلب

  • خیلی وقته

  • خیلی وقته سکوت کردم سکوت یعنی چیزی که بین رابطه منو خدا اتفاق افتاده حتی دیگه  دعا هم نمیکنم سکوت مطلق ولی تو دلم هزار تا سوال دارم که دوست داشتم جراتشو داشتم وبا صدای بلند ازش می پرسیدم شنیدم اگه یه کلمه از خدا بپرسی خدایا چرا؟چرا من یعنی کفر گفتی نباید پرسید ولی می خوام جرات به خرج بدم وبپرسم چرا ؟ اگه چراشو بدونم شاید یه کم صبرو تحملم بره بالا خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چرا من مادر نیستم ؟ خدایا چرا این حس زیبای مادری رو در وجود من و امثال من شعله ور تر خلق کردی ؟ خدایا مگه حق مادر شدن مثل حق نفس کشیدن حق زندگی کردن نیست ؟ پس چرا ما ازاین حق محرومیم ؟ خدایا جوابمونو بده فقط چراشو بگو شاید دلمون اروم بگیره اگه بگی  به این دلیل و این دلیل و............. Let's block ads! بخوانید,خیلی وقته دیگه بارون نزده,خیلی وقته عاشقم,خیلی وقته که دیگه دلت ...ادامه مطلب

  • مامانی خیلی امیدواره

  • سلام عروسک مامان خوبی عشقم مامانی بعداز یک وقفه خیلی خیلی طولانی برگشت. تا تصادف بابایی و پرستاری مامانی از بابا واست گفتم. بابایی یکماهی خونه نشین شدو بعدهم سرحال و قبراق مثل همیشه رفت سرکار،البته اینو هم بگم گه بابایی لجباز اصلا حرف مامانی رو گوش نمیداد و استراحت نمیکرد همش کتف بند و بازو بندشوباز میکرد ولی به لطف خدا زودی خوب شد. مهر امسال هم منو بابایی با دوست بابایی و همسری رفتیم کیش مسافرت تا یکم حال و هوامون عوض شه ،خیلی خوش گذشت وجای شما حسابی خالی بود ،ایشالا که سفر بعدی حداقل شما تو شکم مامانی باشی. عروسکم تا دو سه هفته پبش مامانی داشت دارو میخورد منتظر شما بود ولی شما قصد اومدن به دل مامانی رو نداری،تا اینکه چندروز پیش مامانی رفت پیش دکتر و دوباره چکاپ شد و آزمایش داد و با توکل به خدا درمان جدید رو شروع کردم ، عزیزم اینماه خیلی خیلی امیدوارم همش به خودم میگم ایندفعه دیگه حتما مامان میشم ،عروسک نذاری ایندفعه هم امید مامان ناامید شه ،نذار اینماه هم مامان غصه بخوره اگر اینماه هم ماه  من نباشه به معنای واقعی داغون میشم ،ولی نه من مطمئنم که اینماه دیگه حتما میای  بی صبرانه منتظرت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها